درس هاى مدیریتى که مى توانیم از تماشاى مینى سریال بازى ماهى مرکب بیاموزیم!

ماهنامه پردازش شماره 156-157 آبان و آذر 1400 امیر حسین یوسف بیگی مدیر بازرگانی شرکت ویستا آسمان

این پست را به اشتراک بگذارید :

مقاله چاپ شده در ماهنامه پردازش

شماره 156 و 157 -آبان و آذر 1400

امیر حسین یوسف بیگی
مدیر بازرگانی شرکت ویستا آسمان

این که آیا دوست دارید آخر هفته های خود را با تماشای برنامه های تلویزیونی در یک سرویس پخش خانگی بگذرانید یا خیر، احتمالاً در مورد سریال Squid Game شنیده اید. موفقیت این درام بقا در کره جنوبی درس های بازاریابی ارزشمندی دارد که هر برندی می تواند برای افزایش درآمد از آن استفاده کند و ثابت می کند که هیچ روش بازاریابی مناسب مشترک و ثابتی برای همه شرکتها وجود ندارد. این سریال یکی از همه گیرترین موضوعات سال 2021 است و بطور شگفت انگیزی بینش های قابل توجهی در مورد کسب و کار ارائه می دهد.  درام بقا در کره جنوبی می تواند درس های بازاریابی ارزشمندی را به شما بیاموزد که نشان تجاری یا کسب و کار شما می تواند برای بهبود فروش و تبلیغات از آنها استفاده کند، اما در اینجا هیچ گونه خرابکاری وجود ندارد.

اگه این مینی سریال را بطور کامل ندیدید یا در آینده میخواهید آنرا تماشا کنید توصیه میکنیم این مطلب را نخوانید. ماهی مرکب، یک پدیده جهانی مطلق است. این سریال یک تمثیل برای زندگی مدرن و سرگرمی احمقانه است. میتوان بازی ماهی مرکب را به عنوان پادشاه جدید (ببر) تصور کرد که در آن همه نسبت به آن وسواس داشته باشند، خیلی شبیه به یک محصول زمان است. مدیران در هر سطح مدیریتی و هر صنعتی میتوانند درسهای زیادی از بازیهای ماهی مرکب یاد بگیرند. حتی اگر به نظر برسد که بازی ماهی مرکب یک احساس یک شبه است، نویسنده آن، Hwang Dong-hyuk این نمایش را در سال 2009 نوشت و به مدت 10 سال توسط استودیوها رد شد. تا سرانجام امروز ما آن را بعنوان تاثیر گذارترین سریال تماشا میکنیم.

درس اول: خودتان را باور داشته باشید، سخت کار کنید و هرگز تسلیم نشوید.

در اینجا به بررسی هر 6 بازی این سریال می پردازیم:

  1. بازی چراغ سبز-چراغ قرمز: پس از اینکه نحوه بازی برای شرکت‌کنندگان توضیح داده شد اولین مرحله بازی شروع می‌شود. در ابتدا یک بازیکن حذف می‌شود و شرکت‌کنندگان آگاه می‌شوند که منظور از حذف شدن از بازی مرکب همان مرگ است؛ این شوک بزرگ باعث ترس بسیاری از شرکت‌کنندگان و در نتیجه مرگ آنها می‌شود. در بازی اول شاهد یک کشتار دسته‌جمعی هستیم و تقریباً نیمی از شرکت‌کنندگان کشته می‌شوند که این سرآغاز جنگیدن آنها برای زنده ماندن است. تا زمانی که عروسک عجیب چراغ سبز را صدا می زند شرکت کنندگان میتوانند به خط پایان نزدیک شوند و در زمان چراغ قرمز تک تیراندازان بازیکنان در حال حرکت را هدف می گیرند.

 درس برای مدیران: برخی از وظایف ممکن است به طرز شرم آوری ساده یا کودکانه (پایین تر از سطح شما) به نظر برسند. اما این بدان معنا نیست که نباید آنها را جدی بگیرید. به عنوان مثال ممکن است یک از مشتریان شما مدام برای شما استعلام بفرستد اما خریدی از شما نداشته باشد. ممکن است مشتریان مهمتری داشته باشید که مدام از شما خرید میکنند. اما اگر شما پاسخگوی آن مشتری نباشید ممکن است از دایره مشتریان شما خارج شوند. مهم نیست که شما چه فکری می کنید مسئله مهم حل این مشکل است که وظیفه شماست.

2- بازی آبنبات لانه زنبوری: شخصیت اصلی داستان چتر را انتخاب می کند، سخت ترین شکل! او متوجه می شود که بیرون آوردن قطعه بدون خرد کردن آن دشوار خواهد بود، اما متوجه می شود که می تواند پشت آب نبات را لیس بزند تا ذوب شود. دیگر شرکت کنندگان از فندک قاچاق استفاده می کنند. بعضی ها از قبل اطلاعاتی در مورد بازی داشتند و ساده ترین اشکال را انتخاب کردند! همه آنها زنده بیرون آمدند.

درس برای مدیران: همیشه به ابزارهایی که به شما می دهند تکیه نکنید. گاهی اوقات به یک تخیل و نوآوری نیاز دارید. شاید در بازار صنعتی که کار میکنید همیشه از یک نوع خدمات یا محصولات با ویژگی های یکسان استفاده می شود اما شما باید بدنبال روشهای دیگری باشید و آنها را نیز امتحان کنید. نظریه‌ی گاو بنفش می‌گوید باید متفاوت باشید. تفاوتی که باعث شود شما در ذهن مشتری ماندگار شوید و او را ترغیب کند میان انتخاب‌های بی‌شمار بازار دست روی خدمت یا کالای شما بگذارد. شما باید چیزی به مخاطبتان بدهید که بقیه نداده‌اند، وگرنه مسئله خیلی ساده می‌شود. اگر تمام محصولات و خدمات بازار مشابه باشند مشتری به سراغ پرسابقه‌ترین و معروف‌ترین ارائه‌کننده‌ی خدمت خواهد رفت و به خودش زحمت بررسی خدمت یا تولید شما را نخواهد داد. در مورد تشویق مشتریان یا جذب مشتریان از طریق اینستاگرام یا وب سایت چطور؟ امروز بیشترین تایم گردش در شبکه های اجتماعی در اینستاگرام است. چقدر توانسته اید متفاوت در آنجا ظاهر شوید؟

3- بازی طناب کشی: تیم گی هون قوی ترین بازیکنان را نداشت. اما آنها توانستند استراتژی یمی (یکی از بازیکنان) را دنبال کنند که در ابتدا آنها را به برتری نزدیک کرد و سپس سانگ وو، که مسلماً باهوش ترین عضو تیم است حرکتی را انجام می دهد که در نهایت تیم را نجات می دهد.

درس برای مدیران: تیم خود را با کارمندانی که دارای نقاط قوت یکسانی هستند جمع نکنید. برای بهترین عملکرد مطمئن شوید که تنوع در کارکنان خود دارید. افراد، جهان بینی ها، اولویت ها و ایده های متفاوتی دارند که در مجموع باعث موفقیت بیشتر تیم شما می شود. شما در تیمتان نیاز به انسانهایی با تفکرات و توانایی های متفاوتی دارید هر چند این تفکرات با درصد کمی در تضاد با اهداف سازمان باشد، اما برآیند مثبتی برای شرکت شما خواهد داشت. شرکتیکه همه در آن بله گو و تایید کننده باشند شاید در کوتاه مدت موفق باشد اما دیرهنگام متوجه نقاط منفی کار خود می شود و شاید یکی از دلایل آن نبود نظر مخالف و تاثیر گذار افراد تیم باشد!

4- Marbles: Deok-su تقریباً وقتی با دوست گانگستری خود بازی می کرد شکست خورد، بنابراین او از نگهبان خواست به آنها اجازه دهد یک بازی دیگر انجام دهند. اجازه داده شد و دیوک سو تصمیم گرفت یک بازی پرتاب انجام دهند که فکر می کرد شانس بیشتری برای برنده شدن دارد و او انجام داد.

درس برای مدیران: با نقاط قوت خود بازی کنید. آیا در پیگیری سفارشات و استعلام ها عالی هستید اما در مورد صدور پیش فاکتور برای مشتری وحشتناک هستید؟ سعی نکنید همه کارها را انجام دهید. اجازه دهید شخصی از کارکنان شما که در این زمینه مهارت دارد، عالی باشد. همه شادتر خواهند بود، شما در یک میلیون وظیفه دفن نخواهید شد وکسب و کارتان در کل هموارتر اجرا می شود. (درس دیگری از این بازی این است که همیشه به خودتان پایبند باشید، این فقط یک توصیه منطقی است.)

5- بازی پل شیشه ای: یکی از بازیکن متخصص شیشه بود! او می تواند بفهمد که کدام صفحه شیشه ای برای باقی بازیکنان ایمن است و کدام صفحه شیشه معمولی است. اگر سانگ وو تمام قتل را قبول نمی کند ، چهار بازیکن باقی می ماند به طور کامل می توان به امنیت برسند.

درس برای مدیران: به حرف متخصصان خود گوش دهید! دلیلی وجود دارد که آنها را استخدام کرده اید. کارشناسان شما در صورت بروز مشکل جهت رفع آن بیشتر از شما ندانند کمتر از شما نمی دانند و حتما برای رفع آن تلاش میکنند. یاد بگیریم همانطور که دیگران با اعتماد کردن به شما فضا برای رشد شما را فراهم کردند (هرچند نواقص و ضررهایی را برای شما بعضا خواهد داشت) شما نیز همین رفتار را با پرسنل خود داشته باشید. اعتماد به عنوان یک عنصر ضروری برای ایجاد بهره وری در محل کار دیده می شود. اعتماد به کارشناسان به این معنی است که به آنها اجازه می‌دهید به کار خود ادامه دهند و بهترین کار را انجام دهند، به جای اینکه از آنها بخواهید مرتباً با شما تماس بگیرند. وقتی اعتماد وجود داشته باشد، بهره‌وری شتاب می‌گیرد، روحیه تقویت می‌شود و کار در میان هرج و مرج ها به مکان مثبت‌تری تبدیل می‌شود. اعتماد هر فرد در سازمان این امکان را می دهد تا با چالش های پیش رو مقابله کند.

6- بازی ماهی مرکب: دو دوست در بازی ای که در بچگی انجام می دادند تا پای جان می جنگند. به محض شروع بازی دفاع می تواند روی دوپا در محدوده حرکت کند در حالیکه حمله خارج از خطوط با یک پا میتواند بپرد. اگر مهاجم از وسط اسکوئید بگذره و دفاع را پشت سر بگذارد بعدش آزاد شده و میتوانند از هر دو پا استفاده کنند. حال وقت مبارزه نهایی رسیده است و مهاجم در ورودی اسکوئید قرار دارد و برای برنده شدن باید پای خود را در محدوده سر اسکوئید قرار دهد و در همین حین هم دفاع سعی میکنه شمارا به بیرون از محوطه هل دهد و برنده شود.

درس برای مدیران: اینجا چیزی به ذهن من نمیرسد. ممنون میشم شما برداشتتان را از این بازی برای ما به آدرس ایمیل info@vistaseman.com ارسال کنید.

در این سریال در کسب و کار و بازاریابی هم میتوان الگو برداری کرد که در به چهار مورد آن اشاره میکنیم:

  1. موفقیت بازاریابی دهان به دهان از بزرگترین کمپین های تبلیغاتی که هزینه های گزافی را تحمیل میکنند بیشتر است.

راستش را بخواهید، بازاریابی دهان به دهان چیزی است که معمولاً هنگام بازکردن یک کتاب بازاریابی 100 ساله در مورد آن می خوانید. این یک تکنیک کلاسیک تمام وقت محسوب می شود. همچنین پیش بینی یا ایجاد مصنوعی برای بازاریابان بسیار دشوار است زیرا ترکیبی از شانس و زمان بندی کامل همراه با آن است. Squid Game ثابت می کند که بازاریابی دهان به دهان می تواند عامل اصلی در تبلیغات باشد. متاسفانه شرکت‌های بازاریابی نمی‌توانند به طور واقعی کلمه دهان را بخرند، بنابراین معمولا به صورت ارگانیک عمل می‌کنند، اما با وجود رسانه‌های اجتماعی که در دسترس برندها هستند، اکنون کسب و کارها می‌توانند تلاش کنند که موجی از گرایش‌ها یا شایع پراکنی برای رسیدن به بازاریابی دهان به دهان به دست آورند. یک سریال یا فیلم میتواند همراه با روندها و الگوهای رفتاری به یک نتیجه قطعی منجر شود. تقریباً شما را مجبور می کند که تماشای نمایش را انجام دهید تا بتوانید با جامعه اطراف خود ارتباط برقرار کنید و شوخی های فرعی فرهنگی که گفته می شود را درک کنید. این یک احساس قوی از FOMO (ترس از دست ندادن) عدم امکان پیوستن به مکالمه بین همسالان را ایجاد می کند. خود این مفهوم جدید نیست؛ با این حال بازاریابی دهان به دهان یک نمایش تلویزیونی در چنین سرعتی شتاب زده چیزی است که قبلا ندیده بودیم. نکته اخلاقی این داستان این است که هیچ فعالیت تبلیغاتی مبنی بر هیچ مقیاسی نمی‌تواند موفقیت را به گونه‌ای انجام دهد که ماهی مرکب با استفاده از دهان به دست آورد و یک روان‌شناسی وجود دارد که از این کار پشتیبانی می‌کند. انسانها از طریق به اشتراک گذاشتن مطالب با خانواده و دوستان خود که در نظرشان فوق العاده، خنده دار یا احساسی است، لذت می برند، بطوریکه به عنوان فردی دلسوز به نظر می رسند، فردی که می خواهد در بین همسالان خود ارتباط برقرار کند یا به عنوان یک پیشگام شروع به گفتگوی عالی کند. در مورد یک موضوع جدید صحبت کند و یک مکالمه بزرگ در مورد یک موضوع جدید را آغاز کند.

  • هنگامی که نام تجاری شما دارای یک روند همه گیر در شبکه های اجتماعی است، مطمئناً موفقیت آمیز است.

شبکه های اجتماعی نه تنها شیوه‌ای را که برندها باید با مخاطبان خود تعامل داشته باشند از نو آغاز کرد، بلکه یک استاندارد جدید برای اینکه چگونه شرکت‌ها باید به مصرف کنندگان خود نزدیک شوند ایجاد می‌کند. امروزه برای یک برند بزرگ قابل قبول و حتی بسیار مهم است که بدون نیاز به حرفه ای بودن در مورد یک پست اظهار نظر کند. در واقع برند های جدی که رویکردی غیررسمی در این پلتفرم ها دارند از تمجید و توجه بیشتری برخوردار می شوند و درنتیجه تاثیرات رایگان بالاتری را برای آنها به دنبال خواهد داشت. اما این فقط در مورد نظرات نیست. اگر بتوانید با رویارویی با مارک تجاری خود در هر شبکه اجتماعی خوش شانس باشید، به احتمال زیاد اگر کارت های خود را به درستی بازی کنید از نظر آگاهی و مشارکت نام تجاری بسیار سود خواهید برد. Squid Game حجم زیادی از جذابیت را در شبکه های اجتماعی به دست آورد و تقریباً ارتشی از بینندگان را تشکیل داد که از جوک های داخلی حمایت می کنند و آنها را به اشتراک می گذارند، صحنه های مورد علاقه خود را دوباره خلق می کنند، یک حرکت طنزآمیز به آن اضافه می کنند یا فقط با نسخه های خودشان دوئت یا پاسخ می دهند. مزیت بزرگ بازی ماهی مرکب این است که تنها راه درک شوخی های وایرالی این است که به دلیل خاص بودن آنها، برنامه را تماشا کنید. این می تواند برای یک استراتژی بازاریابی عالی عمل کند. کمپین خود را آنقدر منحصر به فرد و خاص کنید که مخاطبان خود را به حامی داستان تبدیل کنید و خارج از محدوده فکر کنید.

  • اگر احساسات اولیه انسانی پایه و اساس باشند، هیچ تفاوت فرهنگی وجود ندارد که باید برای بازارها تطبیق داده شود.

این نمایش بر اساس رویدادهای افرادی به شدت فقیر است که دعوت شده اند تا در بازی هایی با مضمون کودکانه با پیامدهای مرگباری روبرو شوند و در صورت باخت عواقب مهلکی در پی داشته باشد. اکثر ما تا به حال در مورد بازیهایی که شرکت کنندگان برای موفقیت در آنها تلاش کردند نشنیده ام و همچنین با فرهنگ کره جنوبی آشنایی خاصی نداریم، اما این سریال بینندگان را در سطح عاطفی اولیه انسانی جذب می کند تا همه بتوانند با معضلات شخصیت ها و ایجاد ارتباط با آنها ارتباط برقرار کنند.

اگر چنین باشد، اختلافات فرهنگی اهمیتی ندارد. بنابراین برندها محصولات خود را می‌فروشند، آن‌ها احساساتی را که شما با این محصول دارید می‌فروشند و این احساسات انسانی علی‌رغم زمینه قومی نژادی، عمومی هستند.

به طور کنایه آمیزی، در کمتر کشوری در دنیا قبل از شروع کار در مقایسه با دیگر نمایش‌های بزرگ شرکت های بزرگ فیلم سازی داخلی و خارجی، تقریبا هیچ گونه مطبوعات و یا بازاریابی نداشته است، اما این سریال موفق شد به موضوع سال بسیاری از کشورها در پاندمی کرونا تبدیل شود. چگونه؟

  • تا زمانی که مصرف کنندگان یا برندهای تجاری به ما نشان ندهند، نمی دانیم واقعاً چه می خواهند.

فیلمنامه بازی Squid Game از سال 2009 نوشته و سالها تلاش نویسنده برای به دست آوردن آن انجام شده است اما هیچ کس نمی خواست چنین داستانی غیر واقعی و خشونت آمیزی تولید کند. اما در واقع اکنون زمان مناسبی برای انتشار چنین نمایشی بود زیرا تماشاگران از نمایش های سبک کپی پیست که در حال حاضر در همه سرویسهای پخش موجود است خسته شده اند. شکافی در بازار وجود دارد، فرمت های جدید و شجاع مانند Squid Game شانس بسیار خوبی برای موفقیت دارند، اما هیچ‌کس واقعا نمی‌تواند پیش‌بینی کند که مشتریان بعدی چه می‌خواهند، تا اینکه به ما نشان دهند و یا آن‌ها در معرض چیزی هستند که ممکن است برای آن‌ها جالب باشد. گاهی اوقات برندها باید از هنجارهای متداول خود خارج شوند تا به جای انجام تحقیقات بازار، به چیزی کاملاً جدید دست یابند، سپس نظرسنجی از مصرف کنندگان، سپس بر اساس این نتایج بخش های تحقیق و توسعه خود را ارائه دهند ودر انتها سپس محصول را به بازار عرضه کنند و آن را از طریق رسانه های اجتماعی تقویت میکنند.

یکی از استراتژی های دیگر بازاریابی که میتوان در این مطلب به آن اشاره کرد نزدیک بینی بازاریابی می باشد. رویکردی کوته بینانه و درونگرا برای بازاریابی است که به جای تمرکز بر بازاریابی از دیدگاه مصرف کنندگان، بر برآورده کردن نیازهای فوری شرکت تمرکز دارد. زمانی که یک شرکت بیشتر بر فروش تمرکز می کند تا بازاریابی یا نیازهای مصرف کنندگان، آن موقع است که نزدیک بینی بازاریابی ظاهر می شود.

جمعبندی:

همانطور که توماس ادیسون گفته بود (نور الکتریکی از بهبود مستمر شمع‌ها حاصل نمی شود) و گاهی اوقات برای پرورش و رشد، نوآوری درست اهمیت بسیاری دارد. بنابراین برند ها یا می توانند به مصرف کنندگان گوش دهند زیرا آنچه را که از یک نام تجاری می خواهند نشان می دهند یا با چیزی کاملا جدید به آنها نزدیک می شوند، چون در واقعیت، انسان‌ها گاهی واقعا نمی‌دانند ما چه می‌خواهیم، تا زمانی که چیزی به آن‌ها داده شود. بهترین مثال برای این مورد آیفون است. هیچ کس در ابتدا درخواست آیفون نداشت و مصرف کنندگان از تلفن های نوکیا خود راضی بودند، تا اینکه اپل آن را در معرض دید آنها قرار داد. ما در ویستا آسمان بعنوان یکی از با تجربه ترین ها در صنعت فولاد سعی میکنیم پیشتاز و متمایز باشیم.

عضویت در خبرنامه

اطلاع از آخرین اخبار و مقالات ویستا آسمان

اخبار و مقالات مرتبط

Related news & articles

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *